تصور به دو قسم : 1. جزئی : تصور کوه دماوند؛ 2. کلی: تصور کوه، تقسیم میشود. هم چنین تصورات جزئی به حسی و خیالی(تصور ذهنی کوهی پس از بسته شدن چشم) و وهمی (ترس خاص در یک لحظه مشخص) منقسم میگردند.
تصور کلی مانند تصور مفهوم انسان، همان معقولات ثانوی هستند. درباره مفاهیم کلی سه دیدگاه است.
نظریه تسیمه یا اسمیین که می گویند: کلیت به عنوان صفتی برای مفاهیم نادرست است و الفاظ کلی از قبیل مشترکات لفظی به حساب آوردهاند. این قول از دیر باز بوده و ویلیام اُکامی و پوزیتویستها آن را پذیرفته اند و این گونه مسایل فلسفی را به حد مباحث لفظی و تحلیلات زبانی تنزل داده و از اعتبار ساقط کرده اند؛ البته نظریه? اسمیین با تأمل در ویژگیهای مفاهیم کلی و الفاظ حاکی از آنها، مانند وحدت وضع، عدم احتیاج به قرینه? معیّنه و قابلیت انطباق بر مصادیق نامتناهی ابطال میشود. دیگر آن که الفاظ کلی، از قبیل مشترکات معنوی هستند، نه از قبیل مشترکات لفظی. پس باید توجه داشت بر خلاف این نظریه، وحدت مفهوم کلی به لحاظ حیثیت مفهومی آن است و با تعدد وجودهای آن در اذهان مختلف یا تکرر آن در ذهن واحد منافاتی ندارد.
نظریه ابهام: مفهوم کلی صورت جزئی مبهم است که در اثر ابهام، قابل انطباق بر امور متعدد است. هیوم درباره? مفاهیم کلی چنین نظری داشت؛ چنانکه تصور بسیاری از مردم درباره? کلیات همین است. کسانی که پنداشتهاند مفهوم کلی عبارت است از تصور جزئی مبهم، و لفظ کلی برای همان صورت رنگپریده و گشاد وضع شده است، ایشان هم نتوانستهاند حقیقت کلیت را دریابند. بهترین راه برای روشن کردن اشتباه ایشان، توجه دادن به مفاهیمی است که یا اصلاً مصداق حقیقی در خارج ندارند، مانند مفهوم معدوم و محال، و یا مصداق مادی و محسوسی ندارند، مانند مفهوم خدا و فرشته و روح، و یا هم بر مصادیق مادی قابل انطباقاند و هم بر مصادیق مجرد، مانند مفهوم علت و معلول؛
نظریه مُثل: افلاطونیان ادراک کلیات را به عنوان مشاهده? حقایق مجرد یا یادآوری آنها تفسیر کردهاند. صدرالمتألهین و مرحوم استاد علامه طباطبایی این تفسیر را پذیرفتهاند؛ همان اشکال بر قول دوم بر قول سوم وارد است؛ یعنی نظیر این اشکالی که بر قول دوم گرفته شده بر قول افلاطونیان نیز وارد است؛ زیرا بسیاری از مفاهیم کلی، مانند مفهوم معدوم و محال، مثال عقلانی ندارد تا گفته شود که ادراک کلیات، مشاهده? حقایق عقلانی و مجرد آنها در عالم مثل است؛ پس وجود مفاهیمی مانند محال و معدوم، دلیل بطلان نظریه? دوم و سوم است و بدینترتیب، نظریه? چهارم تعیّن مییابد.
نظریه مفهوم ذهنی و عقلی: ارسطوئیان ادراک کلی را نوع ویژهای از ادراک ذهنی دانستهاند که بهوسیله عقل انجام میگیرد. این معروفترین نظریات در باب مفاهیم کلی این است. از نظر آنان تصورات کلی، نوع خاصی از مفاهیم ذهنی هستند و با وصف کلیت در مرتبه خاصی از ذهن تحقق مییابند و درککننده? آنها عقل است. بدینترتیب یکی از اصطلاحات عقل به عنوان نیروی درککننده? مفاهیم ذهنی کلی، شکل یافته است. این نظریه از ارسطو نقل شده و اکثر فلسفه اسلامی آن را پذیرفتهاند.